روی خوش بدبینی

روی خوش بدبینی
همیشه به ما گفتن نیمه پر لیوان رو ببین
احتمالا یکی از توصیه های همیشگی ما هم به دیگران و فرزندان مون هم همین بوده
اما آیا تابحال فکر کردین که اگه ما به نیمه خالی لیوان توجه نمی کردیم یا به نوعی آدمای بدبین نبودیم اصلا نسل بشر وجود نداشت؟!
بله درسته یکی از مواردی که با استفاده از نظریه تکامل قابل طرحه اینه که آبا و اجداد ما از هزاران سال پیش اگه نسبت به اتفاقات پیرامون شون بدبین نمیشدن و حساسیت های لازم رو به خرج نمی دادن الان ما هم به عنوان نوادگان اونها روی کره زمین نبودیم و اصلا نسل بشر منقرض میشد؟ چرا؟ الان براتون توضیح میدم.
تصور کنین جدبزرگواراز غار خودش برای تامین مایحتاج زندگی خودش و خانواده میاد بیرون، خب با چی مواجه میشه؟ با انواع و اقسام اتفاقات مثل مواجه شدن با حیوانات مختلف که اتفاقا خیلیاشون وحشی هم بودن و جد بزرگوار نمی دونست، یا گیاهان خوش رنگ و بویی که اتفاقا خیلیاشون سمی هم بودن و جد بزرگوار نمی دونست.
خب مغز انسان های اولیه که مثل الان بعد از هزاران سال تکامل پیدا نکرده بود چون با خطرمواجه نشده بود بنابراین همه چیز رو خوب و خوش عادی تلقی می کرد با خوش بینی تمام و بدون اینکه جانب احتیاط رو رعایت کنه می رفت برای شکار اونها یا چیدن گیاهان.
حالا چه اتفاقی میافتاد خودش میشد طعمه و شکارهمون مثلا مار خوش خط و خال یا دایناسور خوش قدوهیکل یا ازون گیاهان خوش آب و رنگ می خورد و مسموم میشد و می مرد
بذارین یه مثال دیگه بزنم
وقتی هوا خوب بود و بارندگی هم به میزان کافی بود و همه جا سرسبز، قوت و غذا هم به اندازه کافی و در دسترس بود. بنابراین فکر نمی کرد که ممکنه هوای بدی هم وجود داشته باشه سرما و یخبندون یا خشکسالی پس با خوش بینی تمام به خوردن و نوشیدن و عشق و حال مشغول میشد بدون اینکه چیزی ذخیره کنه برای روزهای سخت.
حالا چه اتفاقی میافتاد بله دوباره گرسنگی کشیدن ها و بدبختی کشیدن ها و بعدشم الفاتحه.
پس می بینیم که این اتفاقات باعث میشه یواش یواش مغز در طی مسیر تکاملیش به این آگاهی برسونه جد بزرگوار رو که اگه می خوای زنده بمونی من باید بدبین باشم و به این شکل تکامل پیدا کنم تا نسلت ادامه پیدا کنه همه چیز رو نباید توو ذهنت خوب و خوش جلوه بدم نباید صرفا خوش بین باشم
بنابراین یاد می گیره که به هنگام روبرو شدن با حیوانات و گیاهان و اتفاقات مختلف، جانب احتیاط رو حفظ کنه یعنی اول با بدبینی به قضیه نگاه کنه، یهو نره سراغش تمام جوانب امر رو بسنجه اگه شرایط اوکی بود بعد اقدام کنه
همینطور به شرایط آب و هوائی هم بدبینانه نگاه کنه یعنی به این آگاهی برسه که همیشه شرایط گل و بلبل نیست و من باید برای روزهای سخت از قبل چاره اندیشی کنم…. قوت و غذائی ذخیره کنم، که البته این جنبه از نگاه بدبینانه مغز به شدت ریشه داره در ما ایرانی ها، بواسطه اتفاقات و قحطی ها و جنگ های متعدد که در سالیان مختلف تجربه کردیم و نسل های قبل از ما هم تجربه کردن، و این باعث شده جوری بدبین بمونیم نسبت به آینده که کابینت خونمون همیشه پر باشه از قوت و غذایی که تا چند ماهمون رو جوابگو باشه انباری خونه پر باشه از وسایلی که همیشه میگیم برای روز مبادا نگه داشتیمشون جهاز دخترمون رو از همون موقع که بدنیا میاد شروع می کنیم به خریدن و انبار کردن و این یعنی ادامه تکامل مغز در این زمینه ، یعنی مغز ما ذاتا بدبینه مگه اینکه خلافش ثابت بشه
البته استثنا هم همیشه وجود داشته
یعنی گونه هائی از بشر در شرایطی زندگی کردن که اصلا احساس کمبود نمی کردن یا خیلی کم براشون پیش میومد که دچار سختی و قحطی بشن و همیشه همه چیز براشون محیا بوده و اتفاقات خطرناکی رو خیلی تجربه نمی کردن همین موضوعات باعث میشه اونها خوش بین تر بار بیان و مغز اونها در جهت خوش بینی بیشتر تکامل پیدا کنه تا بدبینی.
روی خوش بدبینی
حالا باتوجه به توضیحاتی که دادم متوجه این قضیه میشیم که منظور از روی خوش بدبینی که گفتم چیه؟
- درنظر بگیرین اگه دیدگاه بدبینانه ای نسبت به آینده نداشتیم هیچ وقت به فکر پس انداز کردن می افتادیم؟
- هیچ وقت دیدگاه آینده نگر پیدا می کردیم؟ یا دوراندیشی میشد یکی از جنبه های مهم زندگی مون؟
- یا شرکت ها و سازمان ها و حتی کشورها برنامه های بلندمدت تهیه می کردن؟
- روی برنامه های دفاعی شون سرمایه گذاری می کردن؟
- اگه نگاه بدبینانه وجود نداشت اصلا صنعت بیمه شکل می گرفت؟
- برای خودمون و اعضای خانواده بیمه خدمات درمانی تهیه می کردیم؟
- به دنبال بیمه بازنشستگی می رفتیم؟
- بیمه آتش سوزی چطور؟ بیمه بدنه؟ بیمه مسئولیت و انواع و اقسام بیمه ها
- اگه دیدگاه بدبینانه ای نسبت به غریبه ها نداشتیم هیچ وقت به بچه هامون توصیه می کردیم که به اونها نزدیک نشن؟ یا چیزی ازشون نگیرن و باهاشون هم صحبت نشن
اینها تنها گوشه ای از مثال هاییه که می تونیم درخصوص جنبه های مثبت بدبینی بهش اشاره کنیم.
اما یه چیز دیگه هم هست
بدبینی افراطی
روی خوش بدبینی رو گفتیم اما تصور کنین اگه این دیدگاه جنبه افراطی به خودش بگیره چه اتفاقی میافته
- اگه ما و فرزندان ما نه تنها در مورد غریبه ها بلکه در مورد نزدیکان و عزیزانمون هم دچار بدبینی بشین زندگی چه معنا و مفهومی به خودش می گیره؟
- اگه آینده رو فقط تیره و تار ببینیم بدون هیچ نفطه روشن و امیدبخشی چطور می تونیم زندگی کنیم؟
- اگه فقط به فکر پس انداز کردن باشیم و در اکنونی که داریم زندگی می کنیم از همه چیز خودمون رو و فرزندان مون رو محروم کنیم به این بهونه که داریم آینده نگری می کنیم چی؟
- اگه شرکت ها و سازمان ها و کشورها اونقدر آینده رو تیره و تار ببینن که بخش اعظمی از درآمدهاشون رو صرف انبار کردن مواد اولیه کنن به این بهونه که درآینده ممکنه وضع به این شکل نمونه چه وضعی پیدا می کنن؟
- اگه کشورها به بهونه سرمایه گذاری روی سیستم های دفاعی شون، مردم مملکت شون رو در تنگنا و فشار اقتصادی و سیاسی قرار بدن چی؟
پس متوجه این قضیه میشیم که نگاه بدبینانه روی خوشی هم داره به شرط اینکه از حالت اعتدال خارج نشه و جنبه افراطی به خودش نگیره و مهمتر اینکه بدبینی آگاهانه شکل بگیره که یکی از مهمترین مهارت هاییه که هم خودمون و هم فرزندانمون باید روش مسلط باشیم.
خبر خوب اینکه پست بعدی ما در همین زمینه است.
دیدگاهتان را بنویسید