روی بد خوش بینی

روی بد خوش بینی
خب همونطور که قول داده بودم بعد از پرداختن به مبحث بدبینی نوبتی هم باشه نوبت بحث خوش بینیه
اجازه بدی اول یه تعریفی ازش داشته باشیم:
درکل خوشبینی
به این معنا و مفهومه که تمایل داشته باشیم نگرش مثبت و امیدوارانه ی خودمون رو، در روبرو شدن با زندگی و نتایج بد، حفظ کنیم. این نگرش ممکن است در برخی موارد مفید باشه، اما اگر به افراط بره، ممکنه به بروز مشکلاتی منجر بشه.
حالا ممکنه بگین خب مگه میشه آدم، افراطی هم خوشبین باشه ، بذارین چند تا مثال بزنم :
فرض کنین فرزند شما ازتون درخواست کنه با دوستاش بره کوه نوردی، درحالی که اصلا تجربه ای دراین خصوص نداره، شما باتوجه به این موضوع و نگرانی هائی که دارین درخواستش رو رد می کنین اما اوون اصرار می کنه و میگه مامان یا بابا بذارین برم ایشالا مشکلی پیش نمیاد (خوش بینی افراطی در فرزند) ( همین ایشالا گفتن ها مصداق بارز خوش بینی افراطیه )
نمونه بارز دیگه نداشتن نگاه دوراندیشانه ست، به چه شکل؟ اینکه فکر می کنیم همیشه اوضاع همینطور می مونه ایشالا که لازم نمیشه، ایشالا که بارون نمیاد، ایشالا که زنده می مونه و همونطور که گفتم همین یه کلمه فاتحه هرچی احتیاط رو خونده، همین خوش بینی افراطی ، باعث میشه ما علیرغم دیدن مشکلات از اونها چشم پوشی کنیم و درنتیجه آمادگی لازم برای روبرو شدن با اونها رو نداشته باشیم. از طرف دیگه باعث میشه به خطراتی که وقوع شون محتمل هم هست، بی توجه بمونیم و احتیاطهای لازم رو نداشته باشیم و درنتیجه تصمیماتی که می گیریم بدور از عقل و منطق باشه. به بیان دیگه ، خوش بینی افراطی یعنی ندیدن واقعیت ها و تصمیم گرفتن براساس احساسات، خوش بینی افراطی یعنی افتادن در دام لذت های گذرا . البته ممکنه دربرخی موارد خوش بینی، انگیزه بخش هم باشه و به افراد کمک کنه تا در برابر مشکلات مقاومت کنن، اما اون درحالتیه که افراطی نباشه و از حد تعادل خارج نشه.
اگه بخوام یکم علمی تر توضیح بدم باید بگم خوش بینی افراطی یعنی احتمال وقوع خوش آیند یه اتفاق یا رویداد رو علیرغم همه مشکلات ، بیش از اندازه، بالا تخمین بزنیم به بیان دیگه دوست داریم که اون نتیجه خوش آیند حاصل بشه حتی اگه احتمالش، کم باشه یا احتمال وقوع ناخوش آیند یه اتفاق یا رویداد رو علیرغم همه مشکلات و مسائلی که می بینیم یا ازشون غافلیم، بیش از اندازه، کم تخمین بزنیم به بیان دیگه دوست داریم که اون نتیجه ناخوش آیند حاصل نشه حتی اگه احتمالش، بالا باشه.
به این مکالمات توجه کنین:
فرزندمون آمادگی امتحان رو نداره … ایشالا که پاس می کنه
شیرینی زیاد می خوره… ایشاله که مریض نمیشه
دیر راه میافته … ایشالا که به موقع می رسه
بدون شناخت با کسی دوست میشه … ایشالا که آدم خوبیه
دیر خونه میاد … ایشالا که اتفاقی نمی افته و هزاران نمونه دیگه که شما پدرا و مادرای عزیز می دونین
البته اینو هم بگما، ممکنه دربرخی موارد واقعا هم علیرغم وجود مشکلات اتفاق خاصی هم نیافته و به قول خودمون ختم به خیر بشه اما باید توجه داشته باشیم کاملا تصادفیه و احتمال تکرارش خیلی کم، شرایط بطور تصادفی جوری رغم می خوره که اتفاق ناگوار نمیافته اما معلوم نیست واقعا دفعه دیگه بازهم خوب پیش بره و مطابق انتظارات خوش بینانه ی ما.
عواقب خوش بینی افراطی
حالا به نظرتون چه عواقبی می تونه داشته باشه؟
بذارین کمک تون کنم:
یکی از مخرب ترین عواقبش اینه که باعث میشه در دام اهمال کاری بیافتیم، چرا؟ چون فکر می کنیم به اندازه کافی وقت برای انجام کار داریم و خوشبینانه به زمان در دسترسمون نگاه می کنیم بدون اینکه متوجه باشیم که ممکنه هر اتفاقی بیافته و اوضاع اونجور که مدنظر ماست پیش نره و هی انجام کار رو به تعویق میندازیم.
از طرف دیگه چون به همه کس و همه چیز خوش بینیم هر درخواستی از ما میشه قبول می کنیم هر پیشنهادی به ما میشه قبول می کنیم چون به عواقبش فکر نمی کنیم چون فکر می کنیم همه چیز عالی پیش میره و این یعنی نداشتن قاطعیت و نداشتن قدرت نه گفتن.
دیگه اینکه یا اصلا سرمایه گذاری نمی کنیم چون فکر می کنیم همیشه همه چیز گل و بلبله و همین جریان درآمدی که الان داریم برای همیشه جوابگو هست یا اگرم سرمایه گذاری می کنیم بدون تحقیق و بررسیه چون فکر می کنیم روی هر چیزی سرمایه گذاری کنیم نتیجه عالی دریافت می کنیم
نداشتن برنامه جایگزین یا پلن B هم از دیگر عواقب خوش بینی افراطیه چون یا اصلا برنامه ای نداریم برای انجام کارها یا اگرم داریم فکر می کنیم همین یه برنامه جوابگو هست و قراره تا انتها عالی پیش بره
خودشیفتگی یا اعتمادبه نفس بالا که البته کاذبم هست از دیگر عواقب خوش بینی افراطیه چون خودمون رو در هر سطح و لولی که هستیم بهترین حالت خودمون می دونیم در نتیجه نه برای بهتر شدن مون تلاش می کنیم و نه برنامه ای برای رشد و پشیرفت مهارت ها و دانش خودمون طراحی می کنیم که این خودش میشه پاشنه آشیل ما و مثل یه بادکنک با یه تلنگر می ترکیم و فروپاشی ما شروع میشه چون شکست های متعدد به واسطه اعتماد به نفس کاذب اتفاق میافته و باقی ماجرا رو شما بهتر می دونین.
مورد دیگه ای که می تونم بهش اشاره کنم اینه که روی نقاط قوتی که داریم بیش از حد حساب می کنیم و فکر می کنیم همین نقاط قوت همیشگیه و برای همیشه عمرمون و ارضا همه نیازهامون و رسیدن به همه اهداف و آرزوهامون کافیه و در نقطه مقابل از نقاط ضعف مون غافلیم چون اصلا در خودمون نقطه ضعفی نمی بینیم. در نتیجه نه برای افزایش سطح نقاط قوت مون تلاش می کنیم و نه برای اصلاح نقاط ضعف.
همینطور فرصت هایی که دروبرمون هست رو نمی قاپیم چون فکر می کنیم همیشه فرصت ها هستن و ما زمان کافی برای بهره مندی از اونها رو داریم از طرف دیگه تهدیدها رو یا اصلا نمی بینیم چون اعتقادی به وجود تهدید نداریم یا حتی اگه قابل هم رویت باشن رو جدی نمی گیریم.
خوش بینی افراطی باعث میشه ما یا اصلا هدف یا اهدافی رو برای زندگی شخصی و کاریمون تعریف نکنیم یا اگرم مشخص می کنیم اونقدر دست بالا می گیریم که نه توان رسیدن بهش رو داریم و نه منابعش رو چون ارزیابی های اولیه ما، البته اگه ارزیابی کرده باشیم خیلی خوشبینانه ست همین موضوع در برنامه ریزی هم صدق می کنه که قبلا بهش اشاره کردم
خب می بینین عزیزان اینها تنها بخشی از مواردی بود که درخصوص خوش بینی افراطی میشد بهش اشاره کرد و خیلیاش شاید در زندگی ما یا فرزندان و عزیزان ما همین الانش صدق کنه و به دلیل خوش بینی افراطی تابه حال ازشون غافل بودیم
حالا ممکنه بپرسین خب آقای عباسی این همه صغرا و کبری چیدی چاره چیه و چکار باید کرد
البته حق هم دارین و باید خیال تون رو ازین بابت راحت کنم که در پست های بعدی به این موضوع خواهم پرداخت پس با من همراه باشین.
دیدگاهتان را بنویسید