اندر حکایت آب خوردن کوزه گر از کوزه شکسته آب و غول چراغ جادوی فرزندان
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
احتمالا برای ما هم بارها پیش اومده با چنین ضرب الملثل هائی مواجه شدیم یا خودمون در مورد کسی استفاده کردیم، مثلا طرف اگه مشاور خانواده خوبی بود خودش از همسرش جدا نمی شد یعنی این مهارت و توانائی رو نداشت که زندگی خودش رو کنترل کنه؟! یا مثال دیگه در مورد پزشکی که خودش سیگار می کشه و این سوال پیش میاد که مگه اون پزشک از ضررهای سیگار بی اطلاعه یا توانائی و مهارت ترک اونرو نداره؟! یا استاد دانشگاه اقتصادی که خودش هشتش گرو نه شه آیا علیرغم اون همه دانش و علم، نمی تونه از مهارت و توانائی خودش استفاده کنه و اوضاع مالیش رو بهتر کنه؟!؛ خب دراین خصوص مثال زیاده اما مساله ای که وجود داره اینه که آیا بکار بردن چنین ضرب المثل هائی واقعا کاربردیه و مصداق پیدا می کنه؟ واقعا این موضوع از کجا ناشی میشه؟
در ابتدا برای توضیح این موضوع شما رو ارجاع می دم به این ضرب المثل: قبل از اینکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنی کمی با کفش های او راه برو؛ که متاسفانه در بسیاری موارد ما برای اینکه از انجام دادن کاری شونه خالی کنیم حالا یا در اثر اهمال کاری یا تنبلی یا هر دلیل دیگه، سریع چنین واکنشی نشون می دیم و طرف رو زیر سوال می بریم بدون اینکه ریشه مساله رو موشکافی کنیم؛ شاید بهتر باشه قبل از اظهارنظر کردن درخصوص چنین مواردی یه سوال از خودمون بپرسیم که آیا علیرغم خوندن کتاب های مختلف و شرکت در سمینارها و کنفرانس ها، ما خودمون تواتائی و مهارت استفاده کردن از همه اون علم و دانش رو داریم که حالا انتظار داریم اون استاد دانشگاه و پزشک و مشاور خودشون این توانائی و مهارت رو داشته باشن؟!؛ حالا تصور کنین بچه های ما هم وقتی درکنار ما هستند و چنین رفتارهائی رو از ما می بینن چگونه تحت تاثیر قرار می گیرن و در بسیاری از مواقع شروع می کنن به تقلید رفتارهای ما؛ ذکر این نکته ضروریه که بگم در بحث ژنتیک که انتقال برخی از صفات از پدر و مادر به فرزندان هم مطرحه یه موضوع عمیق تری هم وجود داره با عنوان اپی ژنتیک؛ اپی ژنتیک به زبان ساده میگه وقتی ما بطور دائم یه سری رفتارها ازمون سر می زنه روی بچه ها هم تاثیر می گذاره؛ مثلا وقتی دور از چشم پلیس از چراغ قرمز رد می شیم اون هم با توانائی و مهارت خاصی! و بچه هامون هم شاهدن، وقتی به عنوان مثال ازشون در مورد علت دروغ گفتن شون یا پنهان کاری هاشون می پرسیم احتمالا همین موقعیت رو به خاطرمون میارن و ما رو زیر سوال می برن.
توانا بود هر که دانا بود؟!!؟
یکی از مهمترین دلایلی که باعث میشه ما چنین واکنشی نشون بدیم برمی گرده به خطاهای شناختی؛ به زبان ساده اگه بخوام توضیح بدم به این مثال شما رو ارجاع میدم؛ اگه فیلم مارمولک رو دیده باشین یه عبارت خیلی معروفی داره رضا مارمولک که میگه: برای رسیدن به خدا به تعداد آدم ها راه هست؛ یعنی چی، یعنی اینکه هرکس از زاویه خودش به موضوع نگاه می کنه و واکنش نشون میده؛ به عنوان مثال اون زمان که همین شعر مطرح بود “توانا بود هرکه دانا بود” و سالیان سال ما هم از اون استفاده می کردیم و فکر می کردیم خیلی موضوع تاپی رو مطرح کرده اما حالا فهمیدیم که دانستن یه موضوع الزاما تونائی و مهارت انجام دادن بهمون نمیده، مثل فوتبالیستی که صرفا چندین کتاب درمورد فوتبال خونده نمیشه انتظار فوتبالیست خوبی بشه تا زمانی که تمرین کنه و به توانائی و مهارت لازم برسه.
اجازه بدین به نتایج بررسی ارائه شده توسط سه تن از محققین به نام های Tara Batista و Allen Johnson و Lindsay Baach Friedmann در مقاله ای اشاره کنم که در تاریخ 9 نوامبر 2018 در شماره 9 ژرنال (Journal of the Society for Social Work and Research) با عنوان تاثیر برنامه YEPs (Youth Empowerment Programs) روی توانمندسازی روانی جوانان منتشر شده جوانانی که بین 18 تا 24 سال سن داشتن؛ در این پژوهش بین دو گروه، مقایسه ای صورت گرفته مبنی بر بررسی تاثیر برنامه های توانمندسازی جوانان در چهار مهارت روانی، یک گروه در این برنامه ها شرکت کرده بودن و گروه دوم شرکت نکرده بودن و مهارت ها و توانمندی ها هم شامل این موارد می شدن: مهارت یا توانمندی اول کنترل درک شده یا شناخته شده، مهارت یا توانمندی دوم انگیزه نفود یا انگیزه تاثیر، مهارت یا توانمندی سوم مهارت های اجتماعی، سیاسی و مهارت یا توانمندی چهارم رفتار مشارکتی؛ نتیجه اینکه گروه اول یعنی شرکت کنندگان در این برنامه توانمندسازی، کنترل درک شده، انگیزه تأثیرگذاری بر محیطهای خود، خودکارآمدی و رفتار مشارکتی را بهطور قابلتوجهی تجربه کردند در قیاس با گروه دوم. خب این یکی از شواهدیه که تائید می کنه ما نمی تونیم انتظار داشته باشیم چه خودمون چه فرزندان مون صرفا براساس دانسته ها و بدون ایجاد توانائی و مهارت بتونیم ازشون استفاده کنیم.
توانا بود هرکه اجرا کند هرکه تمرین کند، هرکه عادت کند، هر که باور کند
پس بنابراین با کتاب خوندن صرف بلانسبت شما! روم به دیوار! تبدیل میشم به همون خر حمالی که دانشمند معروف کتاب هاش رو روش سوار می کرد و اینطرف و اونطرف می برد! آیا اون خر محترم عالم و دانشمند بود؟! حتما نه! نتیجه اینکه برای بیدار کردن غول چراغ جادوی فرزندان مون بهشون این فرصت رو بدیم تا آموخته هاشون رو تجربه کنن، اشتباه کنن تا به مرور با اجرا و تمرین، ماهر و توانمند بشن و مهمتر اینکه اون دانسته های مفید تبدیل به عادت و باور و شخصیت شون بشه برای ایرانی آباد و آزاد.
دیدگاهتان را بنویسید